«یار محمدخان، سردار مشروطه» بزرگمردی که در مقابل بیگانگان سر خم نکرد
«یار محمدخان، سردار مشروطه» جدیدترین کتابی است که در ژانر رمان تاریخی و به قلم محمود رضاخانیکرمانشاهی منتشر شده است.
یادداشتی از محسن عباسیفرد
«یار محمدخان، سردار مشروطه» جدیدترین کتابی است که در ژانر رمان تاریخی و به قلم محمود رضاخانی کرمانشاهی منتشر شده است. یارمحمدخان، از سرداران فداکار دوران مشروطه است. که متاسفانه زندگی او و نقشی که در آن دوران داشته مغفول مانده و کتابهای تاریخ از کنار نام وی گذشتهاند. و همین موضوع، ارزش و اهمیت کتاب تازه رضاخانی را نشان ميدهد.
از این نویسنده تا به حال چند کار قابل توجه تحقیقی و تاریخی منتشر شده است؛ از جمله «آخرین شمشیرزن ایرانی» که مبارزات لطفعلیخان زند، آخرین پادشاه سلسله زندیه را در فضای تغییر حکومت. از زندیه به قاجار (آغامحمدخان) در قابل فیلمنامه روایت ميکند.
همچنین رمان تاریخی – اجتماعی «تگرگ» کتاب دیگری از محمود رضاخانی است. که داستانی پرکشش را بر زمینه اوضاع و شرایط سیاسی، اقتصادی و اجتماعی ایران در دوران حکومت قاجار تا پایان حکومت پهلوی اول روایت ميکند. این رمان با گوشزدهای مستند تاریخ که موجب ناهنجاری و نابودی بسیاری از بیگناهان ملت ایران شد. نشان ميدهد که عناصری خائن برای خوش خدمتی به حرم سراداران و بر باد دهندگان کشور، و نوکری اجانب (روس و انگلیس) از هیچ جنایت و خیانتی ابا نداشتند. و علاوه بر کشتار بیگناهان، باعث تسلط غارتگران خارجی بر منابع عظیم نفت ایران شدند.
در این رمان نویسنده با چیرهدستی به رخدادهایی اشاره کرده که کمتر مورد توجه تاریخ نگاران قرار گرفته است، رخدادهایی که در موقعیت و ساختار زندگی نسلهای بعد این سرزمین موثر بوده و خواهد بود.
اکنون با انتشار کتاب «یارمحمد خان، سردار مشروطه» به نوع رسالتی که نویسنده در کتاب تگرگ به عهده گرفته بود، ادامه یافته است.
رضاخانی با افشای حقایقی کتمان شده در تاریخ معاصر ایران و نقل مبارزات دلاورانه و مخلصانه این سردار بزرگ، داستان به کرسی نشاندن قوانین حق ملت ایران و در مقابل کارشکنی مزدوران بیگانه پرستی را بازگو کرده که تامل و تفکر در آن ميتواند باعث شناختی دقیق از روند مقابله وطن پرستان و خائنان را در طول تاریخ و حتی امروز و آینده این مرز و بوم شود.
اما آگاهیرسانی در کتاب محمدخان سردار مشروطه به رخدادهای دوران تاریخ سالهای ۱۲۷۵تا ۱۲۹۲خورشیدی. هفده سال در تاریخ معاصر با انشای جنایات وطنفروشان خیانتکار و چاپلوسان دو دوزهباز حکومت قاجار و نوکری شاهان و درباریانشان به روس و انگلیس. همچنین شرح خدمات مبارزات غیرتمندانه ایراندوست مشروطهخواه برای نسل جوان به ویژه پژوهشگران تاریخ معاصر قابلتوجه است. کسانی که تا به امروز به تبعیت از دریافت آگاهی رخدادهای دوران مشروطه با نوشتههای تحریف شده در حمایت از خیانتکاران هدفمندانه با توجیهات تاثیر گرفته و برای رسیدن به اصل رخدادهای دوران تاریخ مشروطه که به درخواست دشمنان به آگاهیهایی رسیدهاند و قوانین مشروطه را به حمایت از خیانتکاران در ضمیر خود پروراندهاند.
و همچنان با فریاد عناصری که با تعریف و تمجید از حامیان سیاست انگلیسها دم زدند و قلمفرسایی کردند که در نهایت بپذیرند مرغ همسایه غاز است و آن را به اندیشه ملت تحمیل کند باید توجه داشته باشند که تمامی نوکران دست نشانده دشمنان ایران پیشبینی نمیکردند هر آنچه که در نوکر صفتی و خدمت به اربابان خود روس و انگلیس به سرانجام رساندن روزی گفتهها و عملکردشان با بدنامی افشا و نامشان با رسوایی و همراه همه فریبخوردگانی که در نادانی به ستمگران خدمت کردند ثبت تاریخ میشود و هر چند با تحریف و تمجید به سود خودشان به آیندگان آن را منتقل کرده باشند.
همچنین پیشبینی نمیکردند آیندگان با کسب تجاربی ارزشمند از رخدادهای کتمان شده پرده بردارند و به حقیقت رخدادها دست بیابند با پیشآمدن فضای دانش پیشرفته همهجانبه روز در هر وضعیتی و در ابعاد مختلف سیاست تحمیلشده به جامعه با عدم خواست حاکمان دستنشانده که پرتلاش فضای اختناق همهجانبه را به جامعه گسترش دادند و با تبلیغ تسلط پیشرفت تکنولوژی روز را بهانه و سعی در پسرفت اندیشه ملت تأکید میورزیدند، اقشاری از ملت با یاد تحمیل درد و رنجهای گذشتگانشان پی به نکات تحریف نگارش تاریخ معاصر بردند و بسیار اصولی و روانشناسان دریافتهاند که در انتقال ثبت آنچه به سرنوشت مشروطه و مردان مبارزان گذشت، حال حقیقت موجود را برای ملت بیان نکردند، با آنکه نتوانستند اصل بندهای مشروطهخواهی را کتمان کند اما هدفمندانه تلاش و مبارزات جانبازان خدمتگزاران انقلاب مشروطه و نوع مبارزاتشان را آنگونه که بودهاند معرفی نکردهاند و تهمت و اهانت که ریشه در دشمنی با آنان بود یا به بهانهای در مبارزاتشان آنان را کشتند و یا آشکارا به دار اعدام آویختند و سپس به هدف تحقیر شخصیت برخی از آنان قلمفرسائی کردند، نمونه سردار یار محمدخان کرمانشاهی و تمامی یارانش.
تفسیر توجیه عملکرد خیانتکاران به ملت که تمام عیار در نوکری به دشمنان ایران فعال بودهاند هم یکی دیگر از شگرد قلمفرسایان خدمتگزار به روس و انگلیس و دربار قاجارها بود که شگردی شده بود برای یکی از راههای هموار شدن اهداف انگلیسیها، جا دارد به تکرار گفته شود دشمنان ملت ایران و مخالفان مشروطخواهی با همکاری عناصر مغرض و نوکر صفت هرگز پیشبینی نمیکردند در پایمال کردن حق رسوایی خود را به اذهان عموم انتقال داده باشند افشای رخدادهای کتمان شدهی انقلاب مشروطه و علت شکست مشروطهخواهی و کشتار از جوانمردانه مدافع حقوق ملت برای آیندگان پساز بررسیهای دقیق این پرسش ورد زبان شد که به چه علت بهآسانی مشروطهای که پیروزی و پذیرش مفاد آن به تایید و تصویب مجلس شورای ملی رسیده بود چنین آسان با اقدام خصمانه محمدعلی شاه و اربابش(روسها) به بررسی شکست و نابودی و فراموشی کشانده شد؟
چه شد که تمامی تفنگداران زیر سلطه خانها که خود از رنج دیدگان روزگار بودند به خواسته اربابان خدمتگزار به ستمگران قاجارها کار را به سود روس و انگلیس)در خدمت محمد علیشاه و سالار الدوله(پیش بردند بعد تا توانستند از ملت کشتند سپس وجود مبارزان مشروطهخواه بهویژه یار محمدخان کرمانشاهی را شورشگر و یاغی معرفی کردند اما عناصری که در پشت پردهی سیاست ستمگران که در صدد اهداف روس و انگلیس گام بر میداشتند و ملت از عملکرد و تبلیغات آنان آنچنان آگاهی نداشتند را خدمتگزار معرفی کردند بدون شک همه آنان از جمله خیانتکاران مشهوری بودند که قلمفرسایی آن خودفروخته به ستمگران هم آنان را خدمتگزار به انقلاب مشروطه معرفی کردند، جا دارد برای آگاهی با ذکر اسامی این ریاکاران دو دوزه باز که از دشمنان انقلاب مشروطه بودند را معرفی کنیم، نخست به افراد تحصیلکردهای که با عوام فریبی از جمله کارشکنان پیشبرد انقلاب مشروطه بودهاند اشاره میکنیم مخبرالسلطنه، صنیعالدوله، احتشامالسلطنة، زهیرالدوله، ناصرالملک مشیرالدوله، موتمنالملک. کارگزاران و مجریان کشندگان ملت مبارز که در نقاط حساس کشور فقط میکشتند عینالدوله حاکم تهران نخست در تهران کشت و سپس با همراهی سردار اسعد بختیاری و تنکابنی در نقاط مختلف به ویژه اردبیل و شاهسوند کشتند، شجاع نظاموندی، اقبالالسلطنه ماکویی، بیوکخان قرهداغی، سیفالدوله برادر عینالدوله حاکم کرمانشاه که هر کس ندای مشروط خواهی سر میداد بدون محاکمه اعدام میکرد و به دنبال کمترین بهانهای اقدام به رگبار بستن مردم بیگناه کرمانشاه میکرد ساریاصلانی تمامی خدماتش بلا استثنا به سود دولت ضد مردمی قاجارها و مجری خاص انگلیسیها در منطقه بود.
رحیم خان چلیپانلو و پسرش از اوباشان خدمتگزار به محمدعلی شاه که پس از شکسته شدن محاصرهی شهر تبریز با بیست هزار سپاه مجهز به دستور محمدعلی شاه و با بهترین رگبار بندان مسلسل از قزاقهای تهران از جمله رضا ماکسیم (رضاشاه بعدی) به جنگ مبارزان مشروطه خواه به آذربایجان میرود، جنگ اردبیل یکصد جنگجوی مشروط خواه ستارخان، یار محمدخان کرمانشاهی، حسینخان کلاهی، حسینخان نصرت الملکه و… در برابر بیست هزار سپاه تا بن دندان مسلح تحت فرمان رحیمخان چلیپانلو با شگرد هوشمندانهای یار محمدخان خود را شکست خورده میبیند و مفتضحانه به ترکیه میگریزد.
مجللالسلطان اوباش، نخست خدمتگزار به محمد علیشاه از دوران ولیعهدیاش تا به سلطنت رسیدن اربابش کارش شده بود دستور گرفتن از محمدعلی شاه در تجاوز به جان و مال و نوامیس ملت کوچه و بازار تهران و خالی کردن جیب ثروتمندان شهر و سپس تابع دستور روسها به دنبال کودتا در تهران(به توپ بستن مجلس شورای ملی به فرماندهی لیاخوف روسی قزاق مستقر در دربار شاه قاجار) که بسیاری از مردم بیگناه تهران را به رگبار مسلسل گرفت و در اختفا اقدام به ترور اشخاص سرشناس مخالف دولت و بعد با همکاری قزاقهای لیاخوف اقدام به آتش زدن مکان ناشران روزنامه و سپس دستگیر کردن کارکنان انتشار خبرها و شکنجه آنان از جمله ملکالمتکلمین و جهانگیرخان صوراسرافیل و اعدام آنان در باغ شاه تهران کمی بعد از برکناری محمد علیشاه از سلطنت و فرار او به روسیه بود که مجللالسلطان در انزوا و در فضای اختناق شهر تهران به کرمانشاه میرود و در خدمت به یکه تازیهای سالارالدوله در منطقه و این بار در خدمت خواسته انگلیسیها کنسولگری انگلیس مستقر در کرمانشاه در کنار سالار الدوله در همان منطقه بیش از حد توانش از مردم کرمانشاه کشت و در نهایت با راهگشایی روسهای مستقر در منطقه هارونآباد) اسلامآباد غرب) و سپس به پشتیبانی والتر تنلی انگلیسی که بهطور موقت رخدادهای کل منطقه غرب کشور را تحت کنترل داشت به پایگاهی بسیار محدود اما در پنهان منتظر بر سر راه لرستان کرمانشاه به دیدارش میرود و با سفارش او به پایگاه روسها مستقر در قزوین میرود و در حمایت همان روسها به نزد محمدعلی شاه فراری به روسیه میگریزد!
دیگر همدستان و یاریرسانان به سالار الدوله وثوقالدوله حاکم کردستان)نخستوزیر بعدی احمد شاه قاجار و رشوه بگیر قرارداد ۱۹۱۹ میلادی از انگلیسیها( خدمتگزار دیگر به سالار الدوله آقا محمود (برادر آقا ملا محمدمهدی مجتهد و مبارز مشروطهخواه) آقا محمود در خوش خدمتی به سالار الدوله مجری امورات عدلیه(دادگستری) و صادرکننده احکام ناعادلانهی اعدام ثروتمندان شهر به هدف تصاحب اموالشان به سود سالار الدوله و اعدام افراد طرفدار مشروطهخواه کرمانشاهی.
یاریرسان به فرمانفرما، امیراحمدی ۱۹ساله صاحب این منصب(افسر) دورهدیده در ارتش روسیه.
وکیل باشی قزاق (گروهبان) رضا ماکسیم (رضاشاه بعدی).
یفرمخان ارمنی رئیس نظامیه(شهربانی) تهران مجری احکام صادره از سوی دولت و اعضای شورای سلطنت با تصویب رای مجلس شورای ملی، به ریاست آقای زنجانی یورش آورنده به جمع میهمانان مبارز آذربایجان مستقر در پارک اتابک تهران و کشنده دستکم ۳۰۰ نفر از مردان مشروطهخواه تهرانی به همراه میهمانان ترک آذربایجان دعوت شده به تهران مستقر در پارک اتابک و تیر خوردن ستارخان و… و سپس با همراهی افراد تحت فرمانش(ارمنیها) با همیاری سربازان بختیاری تحت فرمان ضیاءالسلطان به خواسته سیاست طراحی شدهی انگلیسیها و رأی مجلس و توافق اعضای شورای سلطنت و دولت تحت فرمان فرمانفرما برابر نقشه از پیش طراحیشده با دعوت از سردار یار محمدخان نخست به هدف بدنام کردن شخصیت او، سپس در پایان انجام ماموریت کشتن سالارالدوله او را هم بکشند!
اکنون و در آغاز اقدام طرح موضوع نابودی تمامی خوبان حامی ملت و کشتن واپسین مشروطهخواهان راستین در سرلوحه کار قرار داشت یعنی به بهانه جنگ با سالارالدوله که نخست او را از سر راه تداوم جنایات ستمگران بردارند.
اکنون در این ماموریت رو به سمت کرمانشاه فرمانفرما بنا به خصلت کینه جویانهاش در یورش به قلعه شورچه درصدد کشتن عبدالباقیخان چاردولی برآمد(قلعه شورچه واقع در سر راه همدان، اسدآباد، کردستان) در این حرکت که در ادامه سیاست تحقیر ملت بود یفرمخان و پزشک همراه سپاه سهرابخان با شلیک گلوله تفنگ عبدالباقیخان کشته میشوند(سهرابخان فرمان فراماسونری بهائی مذهب همدست مخبرالسلطنه حاکم آذربایجان از اقدام کنندگان طرح نقشه کشتن ستارخان و باقرخان در محاصرهی شهر تبریز که با ورود سردار یار محمدخان به تبریز و شکسته شدن محاصره شهر سهرابخان و مخبرالسلطنه موفق به اجرای ترور نشدند) پس از این واقع و تصرف قلعه شورجه که عبدالباقیخان با دسیسه شیطنتآمیز فرمانفرما با شلیک گلوله ابرام ارمنی عبدالباقیخان چاردولی کشته میشود.
فرمانفرما و ضیاءالسلطان و گریشا(جانشین یفرمخان) در این سرمای یخبندان به جای کمک و یاریرسانی به سردار یار محمدخان در اقدام به مقابله با سالار الدوله به تهران بر میگردند(فرار میکنند)!
دیگر خدمتگزاران به فرمانفرما تمامی ارمنیهایی که بعدها در ارتش رضاشاه همچنان به کشتار مردم غرب کشور بهویژه لرها ادامه دادند.
سید کاظمخان همدانی که با همدستی امیراحمدی در پشت بام سقف بازار کلوچهپزها در شهر کرمانشاه سردار یار محمدخان را ترور کردند.
آقا برام گلهدار قصاب، معروف به معتضد از جمله یاری رسانان به و فرمانفرما بود که متظاهرانه در میان مردم مشروطهخواه شهرت داشت!
اکنون بنگرید که سردار یار محمدخان در چه موقعیتی و در چه فضای پدیدار شده در مملکت تحت فشار و حجم برخوردهای ریاکارانه و رواج دروغگویی و دو دوزه بازیهای بیانتها برای به کرسی نشاندن قوانین مشروطه یکه و تنها با چه روشی به تداوم مبارزاتش بپردازد؟
اینجاست که با ریزبینی واقعبینانه پی به وجود حقطلبانه یار محمدخان که در نهایت شجاعت بینظیر او برای اهل تحقیق آشکار میشود.
فرمانفرما از آغاز مشروطهخواهی تمام تلاشی که از خود نشان داد به هدف جلب رضایت و خشنودی انگلیسیها بود، او بههمراه و همکاری پسرش فیروز میرزا(وزیر امورخارجه احمدشاه) برای انگلیسیها سنگ تمام میگذارد.
فیروز میرزا در لندن سر میز شام پادشاه انگلستان به احمدشاه میگوید: اعلیحضرت اگر این قرارداد (قرارداد ۱۹۱۹میلادی طرح و تحمیل منافع انگلیس و تحقیر ملت ایران) را امضاء نکنی دیگر شاه نیستی، فیروز میرزا جدا از جلب رضایت انگلیسها به هدف سرکوب مشروطهخواهی در ایران طرح کودتا را به انگلیس داد به این امید که او را به تختشاهی بنشانند!
تعداد دویست و شصت فرزند فتحعلیشاه و تعداد هفتصد و هشتاد و شش نوهاش و فرزندان این دو نسل تا نسلهای بعد با انتخاب نام و شهرت و فامیلیهای متفاوت به تبلیغات سو در گمراه کردن اندیشه ملت به جنایات پدر پدرانشان همسو با رقابت در عیاشی و شبنشینیهایشان با تبلیغات وسیع بیکار نمینشستند و با پولهای بادآورده در خاندانشان در هر فرصتی و در موقعیتهای حساس با پدیدار شدن هر رخدادی به زیان ملت در مملکت سعی در مثبت جلوه دادن حاصل کار خیانتکاران و نوکران انگلیس و خائن به مملکت داشتند!
این قشر با کمترین تلاشی در هر فرصتی حساب شده هیزم به آتش شعلهور شده در بههمریختگی آشوبهای پدیدار شده در مملکت میزدند تا هم خود و هم سودجویان ایجاد آشوب و بههمریختگی به بهرههای موردنظر که همیشه به زیان ملت به تلاش میافتادند برسند!
از این بگذریم باید توجه نشان داده شود که پیشبرد خدمت به دشمنان ملت ایران از ناحیه چه عناصری است که مجریان ایجاد آشوب و بههمریختگی در مملکت با گویش و پوشش و آرایش ایرانی شکل میگیرد؟
نگارش تمجید و تعریف از خیانتکاران از زمان اکتشاف خط سیر نفت تا زمانهای بعد با قلم چه عناصری شکل گرفت که آن را بهصورت خاطرهنویسی یا داستان سرایی به جامعه انتشار دادند؟
به چه علت باید افرادی با نفوذ بهآسانی بتوانند به دروغ ویژگیهای پدران و عناصر مردمکش را با تعریف و تمجید از آنان به اندیشه مردم و نسلهای بعد تحمیل کنند!
با پایان گرفتن سلسله قاجار تمامی جمع برکنار شده از صحنه سیاست برابر طرحی که انگلیسها و طرفدارانشان که در پشت پردهی سیاست روز با همکاری عناصر وابسته به همان انگلیسیها که برخی از آنان در مجلس شورای ملی فعال بودند در همکاری با رضاشاه از دوران درجه سردار سپهیاش تا به سلطنت رسیدنش بسیار زیرکانه و بیشتر قلدر مآبانه تمامی بند و مفاد قرارداد ۱۹۱۹میلادی که با قیام و اعتراض ملت به آن پاسخ منفی داده بودند برای خوشایند و خواست انگلیسها و بیشتر بنا به تعهدی که در اجرای آن داشتند با رفتار قلدرمابانهی رضاشاه و همدستانش در فضای ایجاد اختناق و سرکوب ملت تمامی مفاد و بند قرارداد بسیار آسان به اجرا درآمد!
در حقیقت انگلیسیها هم به نتیجه رسیدند که پساز کسب تجارب از انقلاب در کشور خودشان و کسب تجربه در تسلط بر کشور چین و سپس هندوستان و اکنون در ایران باید حاکمان با چهرهای ریاکارانهتر از دوران گذشته به ملت متظاهرانه روی خوش نشان بدهند بهگونهای که فریادشان را بشنوند واکنشی نشان ندهند و سخنی و مخالفتی هم نکنند تا با ساکت شدن ملت راه را برای تسلط بیشتر خود و پیشبرد اهداف حاکمان دستنشانده انگلیس باز باشد!
نمونه قوانین و خواستها در مجلس به تصویب میرسد اما از اجرای حکم خبری نیست!
تا مردم به خود بیایند و از حقیقت ماجرای عدم انجام وظیفه آگاه بشوند با طی شدن زمان دشمن به خواست و اهداف خود میرسد و بار دیگر در در وعده اجرای حکم همان قول و همان اجرای حکم که بازهم به قول وعده داده شده به ملت عمل نشود!
اینجاست اشخاصی بهدنبال پیروی از تلاشگرانی که در خدمت به انگلیسیها هستند و همچون همیشه به ملت ایران ضربه میزنند اینبار دلسوز مآبانه و بیشتر ریاکارانه با برخوردی که خود را در دانش و آگاهی از سیاست روز و تاریخ برتر از هر کسی نشان میدهند از فرصت ضرباتی که به مشروطه و مشروطهخواهان زده شده و بهخیال اینکه بهکل مشروطهخواهی و مبارزانش نابود شدهاند پا پیش میگذارند و بسیار آسان با بهره گرفتن از سخنان دیکته شده به آنان به دنبال سودرسانی به انگلیسیها در کتمان حقیقت و پنهان کردن نام خیانتکاران و دشمنان ملت پرقدرت و با نفوذ دست بهقلم بسیار زیرکانه و بیشتر مرموزانه به توجیه جنایات دشمنان قلمفرسایی کردند و کار را برای پژوهشگران آینده به ویژه قشری که در تحقیق از تاریخ معاصر پیجویی کردن بهدشواری کشاندند، این رویه غرض ورزانه بهجا مانده سبب شد تا آیندگان در شناخت از مبارزان واقعی که با جانفشانی دلاور مرد پاکسرشت و شجاعی همچون یار محمدخان کرمانشاهی که به ناحق و مؤذیانه و حساب شده حقیقت مبارزاتش را پنهان و حضور پرتلاش جانبازانهاش را در تاریخ مشروطهخواهی کتمان کردند و منکر شدند، غافل از اینکه پژوهندگان راستین و واقع بین ایراندوست با اسناد بهجا مانده از حقیقت مبارزات مردان پاکسرشت و شجاعی همچون سردار یار محمدخان کرمانشاهی و یارانش که بهناحق حقیقت مبارزاتشان را رو بهکتمان و پنهان از تاریخ کشاندند آشکار شود.
داستان شتافتن یاریرسانی به ملت تبریز و شکستن محاصرهی شهر تبریز و ستایش ستارخان از لیاقت و شجاعت و مشروطهخواهی و ایراندوستی سردار یار محمدخان کرمانشاهی و شرح مختصری از بیوگرافی او که در روزنامه ایران منتشر شد در همان سالهای برگشت او بههمراه ستارخان از آذربایجان به تهران جدا از ستایش ویژگیهایش موجب شهرت وجود دلاورانهاش بهآگاهی سراسر ملت ایران رسید و موجب خشم اعضای دولت و دربار شاه قاجار میشود!
دولت و اعضای دربار زیر فشار ملت تهران که در زندانی کردن یار محمدخان قصد کشتنش را داشتند تصمیم به تبعید او به عراق گرفتند که یاران مشروطهخواه با تعقیب دلیجان حامل سردار او را در قزوین نجات داده و بهاتفاق به کرمانشاه میروند.
تشکیل نشست دولت و جمع اعضای شورای سلطنت به سبب دلهره و وحشت شاه و درباریان از زنده بودن وجود واپسین بازماندهی مشروطهخواه(سردار یار محمدخان) سبب شد تصمیم بگیرند سردار را با احترام ویژهای به تهران دعوت کنند و از او بخواهند به جنگ سالار الدوله برود، سالار الدوله که در این مقطع آشوبزده مملکت و در شرایطی اوج قحطی و گرسنگی همهجاگیر مدعی پادشاهی در منطقه غرب(کرمانشاه) میشود و بهدنبال تهاجمات هفت سالهی روس و عثمانی به مرزهای کرمانشاه از عراق به بهانهی سلطنت سالار الدوله دنبال ایجاد ویرانی و کشتار عزم ملت را به سالار الدوله سپرده بودند.
رکود و نابودی کشاورزی و دامداری در منطقه ضربه شدیدی به ملت ایران به ویژه مردم کرمانشاه وارد کرده بود دولت و اعضای شورای سلطنت بهشدت نیازمند وجود سردار یار محمدخان برای پیشگیری از تداوم تهاجمات سالار الدوله شد و از سر ناچاری ریاکارانه اقدام به دعوت از سردار یار محمدخان به تهران و تشویق او به مقابله و مبارزه با سالار الدوله کرد، همه میدانستند هر کسی از پس به زیر آوردن یکه تازیهای سالار الدول نیست بهجز سردار یار محمدخان کرمانشاهی.
روس و انگلیس و دولت قاجار و تمامی وابستگانشان پی بردند و بهیقین میدانستند سردار یار محمدخان تن به همکاری به خواست و سود دشمنان ستمگر بر ملت نمیدهد و همچنان به تداوم مبارزات مردمی و مشروطهخواهی ادامه میدهد.
عناصری که در صدد برکناری سالار الدوله بودند میدانستند از این پس تداوم تهاجم سالار الدوله و کشتارهایی که از مردم میکند برای بقای سلطنت احمدشاه ایجاد دردسر خواهد کرد اما انگلیس و روسها بنا به تداوم سود جویانهی خودشان دیگر نیازی به تاخت و تاز سالار الدوله نداشتند! و باید بهگونهای او را از سر راه بردارند.
دسیسهی فرمانفرما در کشتن عبدالباقیخان چاردولی ایران دوست حامی ملت در جنگ قلعه شورجه سبب شد که سردار یار محمدخان به آگاهیهایی دست بیابد تا ضمن حفظ جان خود هوشمندانه به تاخت و تازههای سالار الدوله پایان بدهد.
آن زمان که شهر کرمانشاه را به تصرف درآورد و سالار الدوله از چنگش گریخت برای اینکه زمان را از دست ندهد از دولت و همه کسانی که مدعی مشروطهخواه بودند درخواست کمک و تقاضای سلاح و مهمات جنگی و تغذیه برای سربازان و مردم گرسنه شهر کرد.
دولت به فرمانفرما(حاکم منتخب کرمانشاه) که در این زمستان یخبندان از همان قلعه شورجه پس از کشته شدن عبدالباقیخان به تهران گریخته بود ماموریت کمکرسانی به سردار یار محمدخان داد. فرمانفرما در پاسخ به دولت و اعضای شورای سلطنت گفت: من با یار محمدخان به بهشت برین هم نمیروم.
چندنفری خائن به مشروطه با سخنرانیهایشان زیرکانه و بیشتر مؤذیانه در میان جمع مردم کرمانشاه تبلیغ آن مشروطهای را میکردند که سود و رضایت دولت و خواست انگلیسیها در گفتارشان بود امروز که یار محمدخان شهر را به تصرف در آورده بود از ترس کشته شدنشان پناهنده کنسولگری انگلیس واقع در کرمانشاه شدند، کنسولگری این پناهنده شدگان را به ۲ گروه تقسیم کرد گروهی را به تهران و گروه دوم را به خواست خودشان به عراق فراری داد این دو گروه پساز استقرار در تهران و عراق مورد توجه قرار میگیرند به ویژه گروهی که به عراق که به خدمت علمای نجف رفته بودند.
این گروه با گزارشهای دروغین و بیشتر غرض ورزانه مورد توجه علما قرار میگیرند، علما طی نامهای به تهران که به اصطلاح به آنان ظلم شده است درخواست رسیدگی میکنند!
دولت ایران و اعضای شورای سلطنت با توجه به سخن اهانتآمیز فرمانفرما به سردار یار محمدخان که با او به بهشت برین هم نمیرود در پاسخ علما با تهمت و اهانت به مقام سردار یار محمدخان میگویند یار محمدخان یاغی و شورشگر است و تصرف شهر کرمانشاه به دست او غیر قانونی است!
بنگرید به عملکرد کارگزاران تهران و اعضای دربار شاه قاجار که به جای کمکرسانی به سردار یار محمدخان که خودشان او را دعوت به مبارزه به هدف دستگیری یا کشتن سالار الدوله کردهاند اکنون چه بیشرمانه با اهانتی ناروا به این دلاورمرد ایراندوست(سردار یار محمدخان) به نجف در حمایت از چند خیانتکار دو دوزه باز چه پاسخی میدهند!
آیا محققان تاریخ معاصر نباید پی جوش شوند به چه علت با چنین اهانتی شخصیت بارز چنین دلاور مرد مبارزی را تحقیر کردند و به چه علت با آن همه تلاشی که در خدمت به ملت برای به کرسی نشاندن قانون مشروطه از خود نشان داد و تن به خواست روس و انگلیس و دولت ضد مردمی و اعضای شورای سلطنت نداد و در نهایت کینه ورزان اقدام به ترور او کردند!
آن زمان که ماهیت و اهداف شوم انگلیسیها علیه ایران برای ایرانیها به ویژه کرمانشاهیها شناخته نشده بود جوانی(کرمانشاهی از ایل کلهر) که با سادهاندیشی و به هدف خدمت به وطن در خدمت کنسولگری انگلیس مستقر در کرمانشاه به انجام وظیفه پرداخت پس از کشته شدن پدر و پدربزرگش همچنین بسیاری از هم ولایتیهایش که در سپاه سالار الدوله کشته شدند بسیار هوشمندانه با کسب و آگاهی از اطلاحرسانیهای کنسولگری مستقر در کرمانشاه به تهران پی برد انگلیس و روسها همچنین دولت قاجار و تمامی اعضای فعال دربار شاه قاجار و دولت در انتظار بودند پس از پایان دادن به تاخت و تازههای سالار الدوله به دست یار محمدخان خود یار محمدخان را هم بکشند!
این جوان با زیربنای ویژگی ایراندوستیاش غیرتمندانه و با شجاعت دست از مکانی که از هر نظر در امنیت جان به دور از عذاب امراض و گرسنگی به سر میبرد کشید و خود را به سردار یار محمدخان رساند و در افشاگری از هر آنچه که از گوش و چشم ملت پنهان بود به جمع محدوده اطراف سردار یار محمدخان آگاهیرسانی کرد.
کسب آگاهی از حقیقت تاریخ همیشه یک وظیفه برای اشخاص دوستدار بشر بوده است با نگاهی هوشمندانه و بیشتر در شأن تخصص تاریخشناسی به هدف خدمت راستین به ملت به روش روانشناسانه بهدور از هر غرضی که ریشه در شناخت از حقایق پنهان شدهی تاریخ داشته باشد میشود به رخدادهای پنهانشدهی پشت پردهی سیاست مغرضین پیبرد، افشای خیانتهای دوران مشروطه و اهداف سیاستگزاران تداوم تسلط ستمگران و شاهان قاجار و درباریان به ویژه مجریان اهداف روس و انگلیس و قلمزنانی که با تحریف رخدادها را نگاشتند.
برای اهلفن کار دشواری نیست، جدا کردن تحریف و تحمیل دروغ های ناروا ثبت شده در تاریخ معاصر که اندیشهی بسیاری از مردم را در جانبازیهای فداکارانه مبارزان مشروطهخواه به انحراف و گمراهی کشاندند از جمله افشای علت اهانتها و تهمتهای ناروایی که به هدف سود خیانتکاران زمان به دلاور مردی همچون سردار یار محمدخان زدند قابل تحقیق و بررسی است.
بر اساس گزارش ثبت در نشریات روزهای دوران انقلاب مشروطه(روزنامه ایران) سردار یار محمدخان مردی بود که از همه امیال و اموال دنیایی چشمپوشی کرد و با تمام وجودش تا پای جان برای به کرسی نشاندن حاکمیت قوانین مشروطه نه یکبار که بارها جان خود را به خطر انداخت و اتهام برچسب یاغی و شورشگر به او تهمتی است که شایسته کینه ورزان و دشمنانش است.
پس از انتشار چنین تهمتی به سردار آغاز تحریف و نگارش از کتمان وقایع در رخدادها و گفته و شنیدهها به دلخواه و خوشایند ستمگران وابسته به روس و انگلیس به قلم وابستگان به حاکمان مسلط به اوضاع بسیار وخیمی که کمترین آن تحقیر ملت و تداوم همان قحطی و گرسنگی بر ملت به هدف هموار کردن راه ادامه سلطنت سلسله قاجار تحت نفوذ انگلیسیها و بخشی زیر پوشش روسها شکل گرفت و بهسرعت راههای خواسته سران حاکم بر امور مملکت بیشتر برای انگلیسیها هموار شد و کار برای تداوم مبارزات سردار یار محمدخان بهدشواری کشانده شد.
در جامعهای که با آمار درصد بسیار بالایی از جمعیت ملت ایران سواد خواندن و نوشتن نداشتند بیشتر با عقل و شعور تأثیر گرفته از خداشناسی و ویژگی ایران دوستان ایشان در گوشه و کناری با بسیج نقالان شاهنامهخوانی(شاهنامه فردوسی) به هدف مقابل به تحقیر ملت و اهانتی که به شخصیتهای محبوب ملت میشد، در سراسر کشور به ویژه تهران به وسعت شاهنامهخوانی افزوده شد تا روشی باشد برای پیشگیری از تهمت و اهانت و تحقیر ملت، همچنین هشداری باشد به ملت در حفظ اصالت ملی، در این موقعیت با شکم گرسنه و بیسلاح مبارزهای باشد در برابر دشمن. حاصل شاهنامهخوانی در کوتاه زمانی شد روحیه گرفتن از داستانهای شاهنامه و تغییر رفتار اوباشان انگل جامعه به سود ملت که به خود آمدند و اگرچه برخی از آنان متظاهرانه به لوطی بودن معترف شدند و در حد امکان از آن پس تن به اجرای خواسته ستمگران که مجری خواسته افراد دربار و دولت بودند ندادند، کمترین تغییر این رفتار اوباشان حاصل آن هشداری بود به انگلیسیها که از آن به بعد ضمن آگاهی از تاثیر شاهنامهخوانی به سراغ عناصر وابسته به فرقهی بهائیت بودند رفتند و در ابعاد مختلف بیش از گذشته به سود راهی که به اهداف خود برسند با روش مدرنی بر خلاف رفتار اوباشان بهره گرفتند!
با این تحول بود که انگلیسیها روانشناسانه پی به ارزش و تأثیر داستانهای شاهنامه فردوسی به رفتار ملت ایران به زیان خودشان بردند، به تلاش افتادند تا از توسعه تأثیر شاهنامهخوانی که در روحیهی دشمن ستیزی ایرانیان کاربرد دارد جلوگیری کنند!
انگلیسیها با پیشنهاد دستنشان دوگانهشان به بهائی مسلکان توجه نشان دادند تا بهجای اوباشان از وجودشان بهره بگیرند.
با کسب تجربه طی دوازده سال پس از ترور سردار یار محمدخان دریافتند پس از ادامهی سیاست اجرای قرارداد ۱۹۱۹به دست سردار سپه همزمان باید در تضعیف ملت با تحمیل تغییر رفتار مردم بهتدریج به خلع سلاح عشایر کل کشور بهویژه ساکنان منطقه غرب(کل مردم لرستان) اقدام کرد آنگاه بهتدریج برای هموار شدن تحول در پیشرفت تمدن شهری!
(ایران نوین) به ترتیب زمینه تسلط دستنشاندگان انگلیس فراهم شد و دیدیم در جمع طی بیستوهشت سال پس از ترور سردار یار محمدخان نیروهای نظامی انگلیس در دو منطقه (جنوب از آبهای خلیجفارس و از منطقهی غرب کشور، از خاک عراق به تهران آمدند.)
در همین مقطع زمانی بود که دست دوستداران حقیقی ایران دوست از همهجا کوتاه شده بود اما عناصر سودجو که نشان دادند از دستنشاندهگان همان انگلیسیها بودند بیشترشان بهاصطلاح تحصیلکرده بیهیچ دعوتی از آنان اقدام به انجام خواستهای ارباب کردند و در میان مردم خود را از شیفتگان ایراندوست و وطنپرست نمایاندند، این افراد در فرصتطلبی با مطرح کردن درد و رنجهای متحمل شدهی ملت بهویژه زنان جامعه که از دوران حکومت قاجار بار سنگین انواع ستمها را متحمل شدهاند بهترین فرصت است که در حمایت نیروی نظامی وارد شده به کشور همه گردنکشان همچون اوباشان و مخالفان آزادی اجتماعی شما ستمدیدگان را به زیر بکشانیم.
این بهاصطلاح تحصیلکردههای دلسوز که تا به امروز چهرههایشان ناشناس بود اکنون آشکار شده با تبلیغات حاکمیت جامعهی مدرنیته را هدفمندانه به اذهان مردم تحمیل میکردند، در واقع تحمیل فرهنگ اجانب که زمینه آن دور شدن از اندیشههای ارزشمندی که در تاریخ کشور کهنسال ایران که قاجارها هم با رایج آن مخالف بودند و اکنون انگلیسیها در اقدام به ادامه غارت نفت نباید هیچ زن و مردی از ایران با اندیشه غیرت از دفاع در برابر غارتگر مقاومت کند.
این روزها اشک ایرانیان دوستانی بود که در هر پست و مقامی و در هر گوشه و کناری از خاک وطن با تهیدستی تحت فشار گرسنگی با دلی پر از دردهای تحمیلشده از روزگار شاهد سرودن شعر نو با محتویات دور شدن اذهان و اندیشه ملت از داشتههای ارزشمند ایرانزمین، مکمل نشر این بهاصطلاح شعرهای رایج داده شده توزیع و نشر کتابهای داستانی با همان موضوعهایی که ایجاد ضعف و روحیه در برداشته باشد.
بیاوبروهای عوامفریبانهی این بهاصطلاح مبلغانی که در قالب خدمتگزار به جامعه فرهنگی فعال بودند در حقیقت به هدف بخشی از خدماتی بود که به غارتگران نفت میشد. که سیاستمداران داشتههای ارزشمند ایران باستان را هم به بهانه کشته شدنشان از اذهان ملت به کل دور و بیارزش جلوه دادند. اصالت دور کردن هویتهای برجستهای که هر کسی را به کنش و واکنشهای انسانی وا میداشت از بین بردن آن در میان مردم از جمله اهدافی بود که این دشمنان دوستنما رایج میدادند بههمینعلت مدام از پدیده پیشرفته تکنولوژی تأثیرگذار بر زندگی سخن به میان میآوردند و از سازندگی برای ایران نوین از باور مرغ همسایه غاز است دم میزدند وابستگان عناصر پرتلاش عوامفریب هم بیکار ننشستند در فرصتطلبی بهدنبال شیوع تبلیغات تحمیلشده به جامعه ایران نگاشتند و انتشار دادند بسیاری از دروغگویان و خیانتکاران فعال از دوران مشروطهخواهی را که زیر سلطه خانها و حاکمان قاجار از ملت کشتند انقلابی و مشروطهخواه بودند یعنی هم آنانی که از همصنف و همزبان و هممسلک خودشان بودند که مشروطهخواهان را کشتند. دیده شد که چه زود دست این مبلغان دروغگو رو شد، اینبار همه دشمنان دریافتند که ایرانی هوشمند است و دانا اگر چه بیسواد باشد، روزهایی شد که ملت از یکدیگر میپرسیدند به چه علت انگلیس و همدستانش خود را دلسوز ایران و ملت نشان میدهد درحالیکه عملکردشان ویران کردن جامعه کشورمان شدهاست؟
بسیاری از ملت تازه متوجه شدند که چه غیرتمندانی را موذیانه و ناجوانمردانه کشتند تا امروز نوکران و عاملان دشمنان آسان بتوانند بر کشور و ملت مسلط بشوند!
همه دیدند در این موقعیت قدرتمندترین عامل انگلیس رضاشاه بود که جدا از به اجرا درآوردن تمامی بندهای مفاد قرارداد ۱۹۱۹میلادی قراردادی بود در تخریب و تحقیر کشور ایران و ملتش که با تعهد و در جهت خواست انگلیس به اجرا درآمد، اکنون در جلسهای خصوصی و در جمع چند نفری از سران دولت، قرارداد و ویلیام ناکس دارسی انگلیسی را که هفتم خرداد سال ۱۲۸۰ خورشیدی با دولت مظفرالدین شاه برای مدت شصت سال به امضاء خود مظفرالدینشاه، میرزا نصرالله مشیرالدوله، نظامالدین غفاری و امینالسلطان در کاخ صاحب قرانیه به امضاء رساندند را رضاشاه در سال ۱۳۱۲ خورشیدی بنا به خواسته ارباب(انگلیس) که همچنان در اجرای قرارداد ۱۹۱۹ به ارباب متعهد شده بود امروز این قرارداد دارسی که اکنون در قید حیات نبود بنا به خواسته ارباب با آن که پنجاه و دو سال به زمان انقضای آن مانده بود را پاره کرد و به شعلهی آتش شومینه انداخت، جمع حاضر با سوزانده شدن کاغذهای پاره شده قرارداد و تشویق بهاصطلاح این وطنپرست که تمامی وجودش نوکری به انگلیس و اجرای خواسته اربابش بود دست تشویق افتخار زدند و این بهاصطلاح عنصر شجاع(رضاشاه) را وطنپرست معرفی کردهاند!
زمانی نگذشت در همان سال بهدنبال شکایت فرمایشی انگلیسها به دادگاه لاهه ضمن ضبط داراییهای خارجی ایران به سود انگلستان که ارتباطی به این شکایت نداشت با امضاء قرارداد جدیدی برای شصت سال یعنی تا سال ۱۳۷۲خورشیدی به انگلستان اجازه غارت از نفت داده شد که…!
بنگرید به خواستهای آشکار و پنهان و پشتپرده انگلیسیها و اعمال نوکری سرسپردگان ایرانی به انگلیسیها که وجود ریاکارانهی این نوکران وطنفروش را به ملت وطنپرست معرفی کردند!
ملتی که تازه از قید و بند ستمهای قاجارها رهانده شده بودند اکنون هم آشکارا میدیدند غارت نفت با امضاء قرارداد رسمی جدید تا سال ۱۳۷۲ خورشیدی چه معنی میتوانست داشته باشد!
نخست انگلیسیها در حمایت از سلطنت رضاشاه سلطنت را در خانوادهاش موروثی اعلام کند و دوم…؟
راهی شدن رضاشاه به جزیره موریس هم داستانی دارند.
تحمل تحمیل درد و رنجهایی که از دوران حکومت قاجارها به ملت ایران وارد شد تا به روزهایی که جهانیان به شناخت گنجینه خط سیر نفت در ایران آگاه شدن ناگهانی و نا باور کشتارها از بهترینهای ملت به دست انگلیسیها از جنوب ایران و روسها از منطقه غرب کشور دیدند، ملت تهیدست از سلاح جنگی که برای حفظ جان خود خوشبینانه از دولت انتظار دفاع و مقابله با مهاجمان داشتند بعدها به خود آمدند چه عزیزانی به خون غلتیدند، دامداری و کشاورزی متلاشی، کسب و کارها در شهرها متوقف شد، تعداد کمی از ملت پی بردند پشتپردهی تهاجمها و کشتارها به هدف غارت نفت است و تا با ایجاد جرقهی فریاد درد آلودی که از حلقوم درد دیده و بغض کرده ملت فریاد حقطلبانه مشروطهخواهی برآمد آغاز دیگری در کشتار از مردم شکل گرفت و این بار چه بیگناهانی را یا به گلوله میبستند و یا با دستگیر کردن پساز شکنجه به چوبه دار اعدام میسپردند آنگاه که تعداد از ملت در تداوم این فجایع بیشتر به خود آمدند و گام در راه مبارزه و ستمستیزی نهادند تازه متوجه هدف قحطی و گرسنگی و شیوع بیماریهای لاعلاج شدند که با تهیدستی و مشاهده لمس این دردهای تحمیلشده به خود و جمع بسیاری از مردم دیگر توان مبارزه با دشمن تا بن دندان مسلح در خود ندیدند!
نابودی فساد ایجاد شده در جامعه شگرد ویژه خود را داشت دود کردن امراض لاعلاج و پیشگیری از تداوم قحطی و گرسنگی به زیر آوردن ریاکاران دو دوزهباز که از سیاست هربرت چیک به ملت تحمیل شده بود در این موقعیت کار آسانی نبود.
همچنین بر چیدن بساط حاکمان ستمگر خودخواه و بیرحم هم در این آسان نبود که وجودشان فرصتی شد برای تحکیم آغاز ورود سیاست نوینی که به قول خودشان برای ایران نوین و در اصل تسلط دادن انگلیسیها به ایران که از جمله آرزوهایشان محسوب میشد.
اکنون در جلب نظر ساده لوحان در ادامهی همان دودوزه بازیها و ریاکاریهای عناصر وابسته به حاکمان وقت که بهجز اجرای دستور ارباب هنری نداشتند برای جلب نظر ملت درد و رنج کشیده و گرسنه و بیکار اقدام به کارهای خدماتی به جامعه ازجمله ساخت بیمارستان و رایج داروهایی در اقدام به درمان بیماران!
تحمیل سیستم ورود تکنولوژی به کشور به دنباله جنگ پدیدار شده(جنگ دوم جهانی) که همه دیدند و لمس کردن در این فضای پدیدههای جنگ و هر سیاستی که تحمیل میشد برای ایران و ملتش آش همان و کاسه همان کاسه، تجدید فاجعه قحطی و گرسنگی و اینبار گرانی و همچنان کشتارها و تسلط تعداد بیشتری از اقشار جدید وارد شده به جمع وطنفروشان(از همان نسل خیانتکاران گذشته) زیر نظر انگلیسیها هر کدام مسلط به کارشان فعال شدند.
ایجاد دگرگونی در فرهنگ و تجدید نظر به رفتار و رسومات اگر چه طی پیشرفت زمان با ورود تحولات خواسته یا ناخواسته به جامعه برای ملت که آن را بپذیرند و دنبال کنند طبیعی است، اما در این مقطع تحمیل تغییر گویش، پوشش و آرایش فریبنده که بهسرعت و بیشتر به اجبار و تحمیل حسابشده از آن استقبال شد بههمراه تداوم همان رنجها از گذشته اینبار افرادی با دوری جستن و نپذیرفتن تحمیل این فرهنگ و رفتار به زندگی خود بهاجبار میبایستی تن به آن بدهند در نتیجه در انجام رفتار اجباری شد نوعی نوکری به ارباب یعنی سرگرم شدن مردم در جر و بحث به پذیرش یا نپذیرفتن آن با توجه یا بیتوجهی به ورود این نوع زندگی مدرنیته.
فرصتی شد برای انگلیسیها که ملت با سرگرم شدن و درگیر شدن آن تا انگلیسیها برابر قرارداد تحمیلشده جدید نفت بیدردسر به تداوم غارت نفت بپردازد.
کتاب «یار محمدخان، سردار مشروطه» در ۵۴۲ صفحه. و به همت انتشارات جدی. کار منتشر شده و در دسترس علاقهمندان قرار دارد.
در حقیقت دیده شد که این تحول هدفمندانه سر از ناهنجاریهایی درآورد که دشمنان ملت در هر اندیشه و با رفتار هر مسلکی از آن به سود خود بهره گرفتند. آیا وقت آن نرسیدهاست که محققان تاریخ معاصر با این همه رفتار در دروغگویی و تحریف تاریخ و ضربات وارد به فرهنگ، بهویژه اقتصاد و بهداشت به هر بهانهای از رخدادهای ساختگی و تحمیل آن به ملت راه را برای تداوم کار خیانتکاران و وطنفروشان در خدمت به دشمنان هموار کنند به چه علت باید خیانتکاران را خدمتگزار به ملت و جهانیان معرفی کنند. آیا عدم پیشگیری از این نوع سیاستهای تحمیلشده یقین باز گذاشتن راه تحمیل این نوع سیاست تکرار سرنگونی سردار یار محمدخانها و رئیسعلی دلاورهای زمان خواهد بود.
در تنگنا گذاردن دلاوران ایراندوست و خدمتگزار به ملت با تحمیل تسلط دغلکاران، دودوزه بازان و دروغگویان در هر زمان و مقطعی در راس کار اجتماعی، سیاسی، فرهنگی بهویژه اقتصاد در کشور و آشکار نکردن چهره غرض ورزان عوامفریب بهترینهای مملکت همیشه بهآسانی نابود خواهند شد.