ریلگذاری مدیریت فرهنگی يكي از اقداماتي است كه در بسياري از كشورهاي در حال توسعه ازجمله ايران جايش خالي است، ولي وجود اين نوع سياستگذاري موجب ميگردد تا به بخش قابل ملاحظهاي از نيازهاي بخش فرهنگ عمومي پاسخ داده شود. از طرفي بهنظر ميرسد كه فاصله بين چالشهاي موجود بخش مديريت فرهنگ عمومي و آموزش فرهنگي در ايران افزايش مييابد.
بنابراين، لازم است تا به يافتن راهحلهاي خاص در خط مشيگذاري فرهنگي توجه شود تا اطمينان حاصل گردد اين امر از طريق مديريت امور فرهنگي قابل دستيابي است.
نكته مهم اين است كه خط مشي گذاري و مديريت امور فرهنگي به داشتن مديران بسيار خوب تحصيل كرده و با تجربه وابسته است تا هم در تعيين خط مشيهاي فرهنگي و هم در اجرا و ارزيابي آنها نقش داشته باشند، و در اين زمينه، برنامهريزي بلندمدت ضروري است.
همچنين، فقدان برنامهريزي فرهنگي جامع و مديريت فرهنگي كارساز در مراكز آموزشي كشور، دو مقولهاي هستند كه ميتوانند در جهت نهادينه شدن ارزشها، باورها، بهبود و تغيير درالگوهاي رفتاري در جامعه نقش سازنده و اساسي داشته باشند.
به علاوه، تدوين برنامههاي فرهنگي هنگامي با موفقيت توام هستند كه بر تفكر «مديريت مبتني بر ارزشها» استوار باشند. برای پیشبرد اهداف مد نظر در این بخش به ریل گذاری جدید و تقویت ساختارها نیاز داریم.
برای بهبود وضعیت فرهنگی اجتماعی به بررسی سه حوزه نیاز داریم. نخست ایدهها، دوم نیروی انسانی، سوم منابع مادی
در زمینه نیروی انسانی متأسفانه نیروی انسانی لازم برای کار فرهنگی مسئلهزا است.
در زمینه بودجه نیز باید گفت که متأسفانه در شرایط کنونی کشور بهنظر میرسد در صورت انقباظی شدن بودجه، بخش فرهنگی و پژوهشی از قربانیهای این انقباض هستند.داریم.
اگر تعریف ریلگذاری تحت عنوان گذر از وضع موجود به وضع مطلوب را بپذیریم باید دید وضع موجود چگونه بوده و برای حرکت به سوی وضع مطلوب چکار باید کرد.